«برای فهمیدن باید به طبقهبندی بپردازیم و امور ناآشنا را میتوانیم فقط بر حسب امور آشنا طبقهبندی کنیم ». [1]
شاید به همین دلیل بود که خاورشناسانی که در سده نوزدهم میلادی برای نخستین بار با پدیده وهابیت روبرو میشدند، ناچار بودند این پدیده را در مقایسه با تجربه خودشان از نهضت اصلاح دینی اروپا بفهمند و با واژگانی که در اختیار داشتند، درباره آن سخن بگویند. همین شد که وهابیت را در مقوله رفرم دینی وارد کردند و محمد بن عبدالوهاب را با لوتر و کالون مقایسه کردند.
در مقالهای که به این یادداشت پیوست شده و در شماره دوم و سوم فصلنامه کتابگزار منتشر شده است، به اختصار این انگاره را گزارش کردم. به رغم چند ملاحظه انتقادی که درباره این انگاره در مقاله آمده، هدفم در این نوشته تنها گزارش آن و آشنا کردن وهابیت پژوهان با مسئلهای بود که میتواند موضوع پژوهشهایی در مقولات دینپژوهی و تاریخ ادیان باشد.
انگاره شباهت وهابیت و نهضت اصلاح دینی در آثار خاورشناسان
فصلنامه کتابگزار - شماره دوم و سوم
[1] . بینشهای علم سیاست، کوئنتین اسکینر، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران، انتشارات فرهنگ جاوید. ص۱۱۲