کتاب تاریخ نجف یا دانشگاه اسلامی، نوشته شیخ مرتضی مدرس گیلانی (درگذشت 1378شمسی) که به تازگی در ۹۴۰ صفحه به همت پژوهشکده حج و زیارت تصحیح و منتشر شده است، شرحی از تاریخ نجف و زندگینامه علمای این شهر است. اهمیت این کتاب در شناخت تاریخ اجتماعی نجف در سالهای نزدیک به نگارش آن است. گردآوری یادداشتهای این کتاب حدود ۲۰ سال به طول انجامیده و نگارش آن در سال ۱۳۷۵قمری/۱۳۳۵ شمسی به پایان رسیده است.
کتاب با شرح جغرافیای نجف و بناها و مدارس و مساجد و مقبرهها و بازارهای این شهر آغاز شده و با معرفی تفصیلی خاندانهای ساکن در آن ادامه یافته، سپس شرحی از حیات علمی نجف آمده است. گزارش نویسنده از شیوهها و دورههای آموزشی و مواد درسی به گزارشی از نحوه معیشت طلاب و منابع مالی روحانیان و روابط آنان با یکدیگر پیوند خورده است. به مناسبت بیان موضع روحانیان نجف نسبت به مشروطه ایران، شرح بخشی از وقایع مشروطه ایران بیان شده است. اطلاعات تاریخ سیاسی نجف در سده چهاردهم قمری و برخوردهای حکومت و روحانیان که به مهاجرت عدهای از آنان به ایران انجامید از دیگر مطالب کتاب است. فصل سوم کتاب که نیمی از حجم کتاب را به خود اختصاص داده تراجم ۲۶۷ تن از علما و دانشمندان است که بین آنها غیر ساکنان در نجف - حتی فردوسی طوسی - نیز یافت میشود. بخش چهارم کتاب، معرفی مختصر ۲۴۲ تن از خطبا و سخنوران نجف است.
حجم بزرگی از کتاب، گردآوری و نقل کشکولوار پارههایی از مطالب منابع در دسترس نویسنده است. اما این مطالب در بسیاری جاها آمیخته به دیدهها و شنیدههای نویسنده و تجربیات شخصی او از زندگی در نجف و ارتباطش با علمای این شهر است که آگاهیهای مفیدی از حیات اجتماعی روحانیان نجف به دست میدهد. اما درباره این آگاهیها باید احتیاط کرد چرا که نویسنده دیدگاهی منتقدانه نسبت به شیوههای رایج و رسمی علمی و به طور کلی فضای مذهبی و رفتار بخشی از علمای نجف داشته است. گفتارش از طنز و طعنه به برخی آداب و اخلاق و شیوههای کسب اعتبار علمای نجف نیز خالی نیست.
مواضع و افکارش را که مستقیم و غیر مستقیم در داوریهایش درباره دیگران بازتاب یافته، خالی از تناقض نیست و نمیتوان آنها را به راحتی ذیل یک محور منسجم کرد. از نوگرایی عقلانی دفاع کرده و از لزوم گذر از شیوهها و موضوعات کهنه علمی و فقهی و لزوم پرداختن به علوم جدید و همگام شدن با پیشرفت علمی در غرب سخن رانده است و به پیرایش مذهبی تمایل دارد. به علوم عقلی و ریاضی علاقه دارد و برخی از منجمان و ریاضیدانان نجف را در کتابش شناسانده است. در نگارش نیز به فارسینگاری نزدیک شده و برخی واژگان فارسی را به جای معادل رایج عربی آنها کار برده است.
چند خطی از کتاب که بخشی از اندیشه نویسنده را نمایان میکند:
«بسیاری از دانایان و دوراندیشان نجف افسوس میخوردند که چرا این دانشگاه اسلامی هیچ رشد و ترقی قابلی نمیکند؟ مثلا ما میخوانیم که چهارصد سال پیش دانایانی در جهان، ویژه در اروپا پدید آمدند که تحقیقات محیر العقول در ستارهشناسی و فیزیک و شیمی و ریاضی کردند. از باب مثل در زمانی که مانند شیخ علی کرکی به جای آنکه عنوان شیعهگری و سنیگری را کنار گذارند و دست به دست دیگر مسلمانان دهند، دکان خلافت بازی عثمانی و سلطنت سازی صفوی باز کرده بودند، یک ملت اسلامی مترقی به اجتماع تحویل دهند، متاسفانه مینشستند و گرد هم فرا میشدند و لعن چهار ضرب میساختند و در درستی و سند آن به گمان خود تحقیقاتی میکردند یا در لباس مشکوک و فروع علم اجمالی، یا فلان مکلف هر گاه به خط مستقیم مسافرت کند، نماز او به اندازه معین قصر میشود یا به خط منحنی؟ خلاصه، این فرق اسلامی را از راه دانایی یا نادانی به جان یکدیگر میانداختند، در صورتی که در این روزگار در اروپا صدها دانا مانند: گالیله و نیوتون و هرشل و لاپلاس، سرگرم کشف قانون جاذبه عمومی و خصوصی بودند و تحقیق در معادلات جبری و اکتشافات در امور فیزیکی و شیمی و طبیعی میپرداختند.» ص ۳۰۷
این هم نمونهای از گزارشهای جالب نویسنده از حیات اجتماعی و علمی نجف:
اما چگونگی کسی که امید است در مرکز نجف مرجع عام شود، آن است که سابقه سوء به هیچ وجهی نداشته باشد و شرط نیست در دانشها استاد باشد، خاصه فلسفه و ریاضیات، بیگانه نیز نباشد، لیک حقیقتا فقیه مسلم باشد و در مجالس که غالبا اهل فن هستند، آمد و رفت کند و پیوسته بحث در اندازد و از فروع علم اجمالی و از لباس مشکوک عنوان کند تا وی را فقها بدین نوع بشناسند و مسلم دارند و همیشه از مطالب چهل - پنجاه سال پیش یادآور شود تا بدانند سابقه بسیار در فقاهت دارد؛ مثلا در مسئلهای که عنوان شد بگوید: اتفاقا همین مسئله در چهل سال پیش در بحث مرحوم آخوند خراسانی پیش آمده بود. و در مجالس که در نجف منعقد برای نصب مرجع و مجتهد اعلم میشود، حضور یابد و این مجالس در این روزگار بسیار است برخی از آنها: مجلس سید علی آل بحرالعلوم، مجلس شیخ حسین فرزند شیخ محمد کاظم خراسانی، مجلس سید اسد فرزند سید محمد کاظم یزدی، مجلس شیخ قاسم محییالدین، مجلس شیخ کاظم آل شیخ راضی، مجلس شیخ علی آل کاشف الغطاء، در واقع این مجالس مجتهد تراش و مرجع سازند. و در مجالس عوام نیز گاهی برای شناخته شدن و محبوبیت رفت و آمد کند، مانند مجلس شیوخ محلات نجف...» ص۳۳۶
با سلام ...کتاب تاریخ نجف را از کجا می شود تهیه کرد ... اگر راهنمایی بفرمایید ممنون میشم.با احترام