نگاهی به کتاب آیینه حق نما، شرح حال علامه دلدار علی نقوی، تصحیح علی فاضلی، موسسه انتشارات کتاب شیعه.

کتاب آیینه حق نما، آیینه‌ای است از روابط پرتنش علمای شیعه در سده سیزدهم هجری قمری در مناطق شیعه نشین هندوستان.[1] کتاب در سال ۱۲۳۱ قمری نگاشته شده و هر چند قرار است شرح زندگی سید دلدار علی نقوی نصیر آبادی(م۱۲۳۵) از مجتهدان مشهور ساکن لکهنو باشد اما بیشتر حجم کتاب به نقد و طعن مخالفان سید دلدار علی اختصاص یافته است. گفتار نویسنده هر قدر مشحون از عبارات تملق آمیز نسبت به سید دلدار علی نقوی است، نسبت به مخالفان و همعصران او که با وی دشمنی و نقاری داشتند، طعن آلود و بی پرده و بی پروا است. در این کتاب اختلاف علما نه در سطح اندیشه فقهی یا الهیاتی بلکه در سطح مسائل اجتماعی و روزمره روایت شده است. از آنچه در کتاب آمده و شامل حجم عمده‌ای از گفتارها و گفتگوها و مشاجرات قلمی بین علما است می‌توان به شناخت تازه‌ای از گفتمان علمای شیعه (و برخی از جریان‌های دیگر شیعی) در سده سیزدهم، مسائل دینی و اجتماعی که بدان‌ها مشغول بودند، شیوه تعاملشان با گروه‌های مختلف اجتماعی و نیز ارتباطشان با سیاست دست یافت. [ادامه ...]

کتاب دو دسته از روابط تنش‌آمیز بین نخبگان شیعه را منعکس می‌کند. از یک سو روابط خصمانه مجتهدان با اخباریان و صوفیه و از سوی دیگر روابط غیر دوستانه بین مجتهدان با یکدیگر. مشابه این تنش‌ها در همان دوره در ایران و عراق نیز وجود داشت. کتاب از موضع گفتمان مجتهدان نوشته شده است و در میان مجتهدان حاضر در هندوستان نیز دلدار علی و شاگردان او را نماینده حقیقی اجتهاد شیعی می‌شناسد.

چنان که نویسنده نمایانده سید دلدار علی نقوی، اولین مجتهدی است که در لکهنو با برپایی نماز جماعت و جمعه و به دست آوردن پایگاه اجتماعی گسترده توانست بر گروه اخباریان و صوفیه غلبه یابد. این درحالی است که پیش از فعالیت دلدار علی نقوی، این دو گروه طرفداران زیادی در میان شیعیان هند داشتند. به گفته نویسنده :«شیعیان این دیار چه امرای نامدار و چه غیر ایشان از صغار و کبار بر علو منزلت و ارتفاع مرتبت علمای کرام و مجتهدین مذهب جناب ائمه انام .. اطلاع و آگاهی نداشتند» و علت آن را دو چیز دانسته: اول حسن عقیدت خواص و عوام به صوفیه و دوم  اشتغال آنان به ملاهی و ملاعب و دوری از تحصیل علوم دینی. 

حکایتی که نویسنده نقل کرده شدت احساسات منفی صوفیه علیه مجتهدان را بازتاب می‌دهد. « و از ثقات مسموع گردیده که روزی در حضور نواب مستطاب غفران مآب سرفرازالدوله مرزا حسن رضاخان بهادر مرحوم، شاه خیرالله که مرد بی‌باک و نامقید به شرع بوده و اکثر اعزه به کرامات او قائل شده او را از اولیاء الله می‌دانستند، در اثنای کلام گفت که من فقط اط خوف آقا باقر مجتهد قصد کربلا نمی‌کنم که شنیده‌ام آن مجتهد کربلا بر سر راه خانه ساخته در کمین همین امر می‌باشد که هر کس روپیه‌ها و اشرفیها که از هندوستان بیارد به جبر و اکراه ازو بستاند و من اشرفیها دارم؛ پس چگونه اراده کربلا نمایم»

این شرایط چنان که نویسنده مدعی است پس از حضور طولانی مدت دلدار علی در لکهنو تغییر یافت. دلدار علی در مواعظ خود در برابر صوفیان ایستادگی کرد و با تاکید بر مفهوم علم در اسلام و یادآوری احادیث امامان در لزوم پیروی از علما، بر تقویت جایگاه علما کوشید.

دلدار علی نقوی با گروه دیگری نیز درگیری داشت: اخباریان که به گفته نویسنده در هندوستان پیش از حضور او غلبه تام داشتند. خود دلدار علی نقوی در جوانی فوائد المدنیه محمد امین استرآبادی را خوانده بود و به اخباریان تمایل داشت و تنها پس از سفر به عتبات و آموزش نزد اصولیان آن دیار از این آرا دست برداشت. نویسنده در بخشی از کتاب خود به شرح حال انتقاد آمیز و طعنه آمیزی از میرزا محمد اخباری(م۱۲۳۲) پرداخته است که از علمای بنام اخباری در این دوران بود و به دلیل مشاجرات شدید قلمی با مجتهدان بزرگ همروزگارش به بدنامی نزد اصولیان شهرت داشت.

دایره ستیزهای درون گروه نخبگان شیعی در هند، به درگیری جبهه مخالفان اجتهاد با طرفداران اجتهاد محدود نبود و دامنه آن به اختلافات درون گروهی مجتهدان کشیده شده بود. از منظر نویسنده که از شاگردان پر شور دلدار علی است، همین که به واسطه تلاش او، احترام علما نزد عامه شیعه هند بالا گرفت، بازار عوام فریبی علمای کم مایه هم گرم شد. بخصوص به دلیل احترامی که علمای سفر کرده از عتبات عالیات نزد شیعیان هندی داشتند، هر کس که از این شهرها به هندوستان می‌آمد یا با یکی از مجتهدان بزرگ نسبت و خویشی داشت، به دنبال کسب شهرت نزد هندیان بر آمده بود و کم کم جایگاه یگانه دلدار علی را تهدید می‌کرد. البته نویسنده در این داوری نظر به تعداد خاصی از علمای آن روزگار دارد که از برخی نام برده و بخصوص شرح یکی از آنان به نام آقا احمد بهبهانی، نوه محمد باقر بهبانی معروف به وحید بهبهانی، را به تفصیل بیان کرده است. ماجرا از این قرار است که این آقا احمد بهبهانی که مدتی را از عتبات به هند آمده و در مناطق شیعی مسافرت می‌کرد، در کتاب‌هایش بخصوص مراه الاحوال به نقد علمای شیعه هندوستان و از جمله دلدار علی نقوی پرداخته بود و همین موضوع انگیزه اصلی نگارش کتاب آیینه حق نما بود که چنان که مصحح کتاب بیان کرده حدود ۴۰۰ صفحه آن به شرح نقدآمیز احوال و منش و اندیشه‌های آقا احمد بهبهانی اختصاص یافته است.

 


[1] . جالب است که یکی از پژوهشگران معاصر در مقاله ای این کتاب را اثری در دفاع از تشیع در هند! دانسته است. (تاج الدینی، ژاله، آیینه حق نما اثری در دفاع از تشیع در هند، آینه میراث، شماره ۵۱)